آن حضرت در زمان نمرود كه در عجم به كیكاوس معروف بود،زندگى مى كردنمرود مردى باقوت وحشمت بودسپاه بسیار داشت ودر سرزمین بابل آنزمان وكوفه زمان ما حكومت مى كردچهارصد صندلى طلا داشت كه برروى هریكجادوگرى نشسته وجادو مى نموداو یكشب در خواب دید كه ستارهاى در افقپدیدار شد ونورش بر نورخورشید غلبه نمود
قیمت فایل فقط 2,500 تومان
حضرت ابراهیم(ع)
آن حضرت در زمان نمرود كه در عجم به كیكاوس معروف بود،زندگى مى كرد.نمرود مردى باقوت وحشمت بود.سپاه بسیار داشت ودر سرزمین بابل آنزمان وكوفه زمان ما حكومت مى كرد.چهارصد صندلى طلا داشت كه برروى هریكجادوگرى نشسته وجادو مى نمود.او یكشب در خواب دید كه ستارهاى در افقپدیدار شد ونورش بر نورخورشید غلبه نمود.نمرود وحشت زده از خواب بیدار شدو جادوگران را احضار نموده وتعبیر خواب خود را از آنان جویا شد.گفتند طفلى دراین سال متولد مى شود كه سلطنت تو بدست او نابود مى شود.وهنوز آن طفل ازصلب پدر به رحم مادر منتقل نشده است.نمرود دستور داد كه بین زنان ومردانجدایى اندازند و كودكى كه در آن سال متولد میشود،اگر پسر است،بكشند.واگردختر است،باقى بگذارند.تارخ كه یكى از مقربّان نمرود بود شبى پنهانى نزدهمسرش رفت ونطفه ابراهیم بسته شد.هنگام تولد كودك،مادر ابراهیم (ع) به داخلغارى رفت وابراهیم (ع) در آنجا متولد شد.مادر،كودكش را درغار گذاشت وبه شهرمراجعت نمود.او همه روزه به غار مى رفت وبه فرزندش شیر مى داد وبرمى گشت.رشد یك روز آن حضرت مطابق یكماه كودكان دیگر بود.پانزده سال گذشتودراین مدت ابراهیم (ع) جوانى قوى شده بود.روزى با مادرش به طرف شهرحركت كردند .در راه به گله شترى رسیدند.ابراهیم (ع)از مادر پرسید:خالق اینهاكیست؟گفت آنكه آنهارا خلق كرد و رزق مى دهد وبزرگ مى نماید.ابراهیم (ع) درشهر با گروههاى بت پرست وارد بحث مى شد وآنها را محكوم مى نمود.واقرار بهخداى نادیده كرد.به مصداق آیه شریفه «فلما جنّ علیه اللیل راى كوكباً...» چون مذاهب آنهاراباطل دید وباطل نمود،فرمود: انّى وجهّتوجهى ...» بعد ابراهیم (ع) را به دربار نمرود بردند.نمرود مرد زشترویى بود ولى دراطرافش غلامان وكنیزان زیبا بودند.ابراهیم (ع) از عمویش آذر پرسید:اینها چهكسى هستند؟آذر گفت اینها غلامان وكنیزان وبندگان نمرودند! ابراهیم (ع) تبسمى كردوگفت چگونه است كه بندگان و كنیزان و غلامان از خدایشان زیباترند؟آذر گفتاز این حرفها نزن كه تورا مى كشند.آمده است كه آذر بت مى ساخت وبه ابراهیم (ع)مى داد تا بفروشدوابراهیم (ع) هم طناب به پاى بتها مى بست ومى گفت:بیاییدخدایى را بخرید كه نمى خورد و نمى بیند و نمى آشامد و نه نفعى مى رساند ونهضررى !با این تعریف ابراهیم (ع) كسى بتها را نمى خرید.وبتها را به نزد آذر برمى گرداند.
جهت دریافت فایل کامل حضرت ابراهیم(ع) لطفا آن را خریداری نمایید
قیمت فایل فقط 2,500 تومان
برچسب ها : دانلود تحقیق حضرت ابراهیم(ع) , دانلود , تحقیق , حضرت ابراهیم(ع)